ادبیات پارسی معاصر، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی29- سال چهارم، شمارة دوم، تابستان 1 ،1393بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهارابوالحسن امین مقدسی*صابره سیاوشی**چکیدهشوقی و بهار دو شاعر برجستۀ معاصر ند که به سبب داشتن ویژگی هايمشابهی چون همزمانبودن، مسلمانبودن، زیستن در هنگامۀ استبداد سیاسی ،درگیري با کشورهاي استعمارگر، آزاديخواهی ، داشتن مبارزات انقلابی ، وتحمل تبعید و زندان، از نظر فکري و ادبی بسیار به هم نزدیکاند. این مشابهتبهحدي است که بهرغم بیخبري این دو شاعر از یکدیگر و اینکه هیچ نام ونشانی از یکی در دیوان دیگري بهچشم نمیخورد ، روح مشترکشان آن ها راکاملاً آشنا جلوه میدهد. دو روحی که در سایۀ تربیت اسلامی بالیده اند وبهکمال رسیدهاند.بررسی تطبیقی اشعار این دو شاعر نشان میدهد که میهندوستی و عشق بهوطن از جلوههاي بارز اندیشۀ آنهاست. بازتاب این وطندوستی در اشعار ایشانآنچنان گسترده است که به عنصري سبکساز و تعیینکننده در سطح محتوایی وزبانی شعر آنها تبدیل شده است.نگارندگان در این پژوهش کوشیدهاند با یافتن نقاط تلاقی اندیشۀ این دو شاعردر عرصۀ ملیگرایی (ناسیونالیسم)، از خلال اشعار و اندیشههاي آنها ، به تطبیقاین رویکرد بهمثابۀ یکی از رهیافتهاي فکري عصر حاضر بپردازند. در پایان نتایجبهدست آمده در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.کلیدواژهها: بررسی تطبیقی، ملیگرایی، بهار، شوقی.* دانشیار زبان و ادبیات عربی، دانشگاه تهران (نویسندة مسئول)saberehsiavashi@yahoo.com ** استادیار زبان و ادبیات عربی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی1393/4/ 1393 ، تاریخ پذیرش: 18 /2/ تاریخ دریافت: 192 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهار1. مقدمه1.1 تعریف ادبیات تطبیقیادبیات تطبیقی یکی از رویکردهاي نوپا و جذاب ادبی است که امروزه توجه پژوهشگرانبسیاري را به خود جلب کرده است. این علم میان رشته اي ابتدا در کشورهاي غربی ،بهخصوص فرانسه، شکل گرفت و به مرور مورد توجه اندیشمندان و متفکران حوزة ادبیاتدر مشرقزمین قرار گرفت.منتقد فرانسوي ، ،(Abel Villemain) اصطلاح ادبیات تطبیقی را نخستینبار آبل ویلمنبهکار برد (هلال، 16 :1987 ). در جهان عرب نیز اتفاق نظر وجود دارد که فخري ابوالسعود ،ادیب و پژوهشگر مصري، پیشگام اصطلاحی و نظري ادبیات تطبیقی است و در آثار خودبه مقایسۀ ادبیات عربی و انگلیسی پرداخته است.اما حقیقت این است که محمد غنیمی هلال ( 1968 م) مؤسس ادبیات تطبیقی در مفهومعلمی آن است؛ چراکه ابوالسعود با وجود پیشگامی در ادبیات تطبیقی در جهان عرب ،برخی از اصول بنیادین این علم نوین مثل روابط تاریخی را نادیده گرفت . غنیمی هلالنخستین اثر علمی و روشمند دنیاي عرب را با عنوان الأدب المقارن(ادبیات تطبیقی ) در دوبخش نظري و کاربردي تألیف کرد. الأدب المقارن مشهورترین و اثرگذارترین کتاب درزمینۀ ادبیات تطبیقی در جهان عرب است که چندین بار تجدید چاپ شده است.( (علوش، 167 :1987نظریات عمدة ادبیات تطبیقی در قالب چهار مکتب فرانسوي ، امریکایی ، آلمانی ، واروپاي شرقی (اسلاوي) مطرح میشود 1 که هریک اصول و مبانی ویژة خود را دار است .مهمترین آنها تأثیر و تأثر و ارتباط تاریخی است، اما پس از آنکه مکتب فرانسوي مورداتهام قرار گرفت که اسیر فرهنگ اروپایی است و ادبیات را در قید و بند تأثیر و تأثر کرده« مکتب امریکایی » است (الخطیب، 77 :1999 )، زمینه براي تولد مکتبی نوظهور به نامبهوجود آمد. این مکتب نسبت به مکتب فرانسوي گستره و افق دید وسیعتر و جنبۀ نقادانۀپررنگتري داشت. به همین سبب در زمان خود موجب تحولات بسیاري شد و مفاهیممکتب امریکایی ادبیات » : جدیدي را به ارمغان آورد. دکتر عبدالعزیز در اینباره میگویدتطبیقی دیوارهاي آهنینی را که پیشگامان ادبیات تطبیقی فرانسه بهوجود آورده بودند، درهم11 :2002 ). با توجه به توضیحات یادشده و گستردگی و ظرفیت بالاتر مکتب ) « شکستابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 3امریکایی نسبت به سایر مکاتب، در این مقاله قصد داریم با روش توصیفی  تحلیلی بهمقایسۀ تطبیقی اندیشۀ ملیگرایی نزد دو شاعر بزرگ ایرانی و عرب، ملک الشعر اي بهار وامیرالشعراي شوقی بر پایۀ شیوة این مکتب بپردازیم و نتایج به دست آمده را در اختیارعلاقهمندان قرار دهیم.2.1 پیشینۀ پژوهشدر زمینۀ بررسی ملیگرایی در اشعار شاعران معاصر زبان فارسی و عربی تحقیقاتی صورتاز ناصر محسنینیا و فاطمه « بررسی مفهوم وطن در اشعار بهار و رصافی » گرفته است: مقالۀداشن ( 1388 ) در نشریۀ ادبیات تطبیقی دانشکدة علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان ،سال اول، شمارة اول، که در آن نکات مربوط به دیدگاههاي بهار و رصا فی دربارة وطنحضور سیاسی بیگانگان در دیوان م لک » مورد تحلیل و بررسی قرارگرفته است. مقالۀاز غلامعلی فلاح ( 1383 )، در مجلۀ دانشکدة ادبیات دانشگاه تربیت معلم « الشعراي بهارتهران، سال دوازدهم، شمارة 47 نیز به انعکاس دیدگاه مخالف و اعتراض گونۀ بهار بهبررسی بازتاب عشق به وطن در شعر بهار و » حضور بیگانگان در کشور میپردازد. مقالۀاز علی سلیمی و پیمان صالحی ( 1389 )، در مجلۀ مطالعات ادبیات تطبیقی ، « ابراهیم طوقانسال چهارم، شمارة 15 نیز اشعار میهنی دو شاعر یادشده را به عنوان شاعرانی ملی بررسیکرده است. کتاب ادبیات تطبیقینیز که در 1386 از سوي یکی از نگارندگان این مقاله باتکیه بر مقارنۀ شوقی و بهار تألیف و از سوي انتشارات دانشگاه تهران بهچاپ رسید ، اگرچه مسائل گوناگونی ازجمله فقر، زن، علم، جنگ و ... را از نگاه این دو شاعر مورد مقایسهو تحلیل قرار داده، اما به مسئلۀ ملیگرایی و ارائۀ شناخت بهتر و دقیقتر آن از نظرگاه ایندو شاعر نپرداخته است که این پژوهش سعی در انجام این مهم دارد. تفاوت مقالۀ موجود بادیگر پژوهشهاي مذکور در آن است که نگاه احمد شوقی به مسائل ملیگرایانه در ادبیاتعربی را، همپایۀ بهار در ادبیات فارسی، مورد نقد و کنکاش قرار داده است . این کار ازحیث موضوع بیسابقه بوده و از این جهت کاري نو و تازه بهحساب میآید.3.1 اهمیت موضوعاهمیت موضوع نیز از این روست که در آن، ناسیونالیسم و جلوههاي آن، به عنوان یکی ازبنمایههاي نوین ادبیات معاصر، به صورت تطبیقی در شعر دو شاعر صاحب سبک و داراي4 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهاربینش مشترك و شبیه به هم در دو ادبیات پربار جهان (ایران و مصر) مورد مقایسه و تحلیلقرار گرفته است.4.1 سؤالات اصلیپژوهش حاضر با بررسی زاویۀ دید دو شاعر معاصر عرب و ایرانی می کوشد به اینسؤالات پاسخ گوید: عشق به وطن و حس ملیگرایی در شعر شوقی و بهار چه جلوههایی داشته است؟ رویکرد این دو شاعر به مسئلۀ ملیگرایی چه تشابهات و اختلافاتی دارد؟ رویکرد شوقی و بهار به مسئلۀ ملیگرایی به صورت فردي و سنتگراست یا اینکه باگذر زمان شکلی اجتماعی و تجددگرا به خود گرفته است؟2. شباهتها و تفاوتهاي دو شاعردر این قسمت، به منظور آشنایی بهتر و دقیقتر با اندیشه و شعر این دو شاعر بزرگ زبانپارسی و عربی، به مشابهتها و تفاوتهایی که در عین شباهت در زندگی و اندیشۀ این دوشاعر وجود دارد نگاهی گذرا میاندازیم.1.2 شباهتها1. هر دو شاعر معاصرند. تولد بهار در 1265 ش و وفات او در 1330 بوده است. شوقی نیزدر 1247 ش/ 1868 متولد شد و در 1311 ش/ 1932 درگذشت.2. هر دو شاعر در کشوري اسلامی بهدنیا آمدند و مسلمان بودند.3. هر دو شاعر آزاديخواه و تجددطلب بودند؛ اگر چه، دورهاي از زندگی خود را نیزدر دربارها سپري کردند، حتی بهار براي مدتی کوتاه نیز به وزارت رسید و سالها نمایندةمجلس بود.4. هر دو شاعر، با استفاده از نمادها یی چون ح یوانات و دیگر عناصر طبیعت و باالهامگرفتن از داستانها و افسانههاي قدیمی سرزمین خود، داستانهاي حکیمانه سرودهاند.5. اندیشه و نیز نوع ممدوحان دو شاعر یکسان است. ممدوحان به سه دستۀ دینی ،تاریخی سیاسی، و علمی تقسیم میشوند: هر دو پیامبر را مدح می کنند ؛ همچنین، بهارابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 5حضرت زهرا و شوقی حضرت سکینه (دختر امام حسین (ع)) را می ستاید . شوقی سعدزغلول، جرجی زیدان، و ... را مدح میکند و ممدوحان بهار ستارخان ، جرجی زیدان ، و.( استاد همایی هستند (امین مقدسی، 140 :13866. هر دو شاعر از میان صنایع ادبی از تشبیه و انواع آن بیشتر از دیگر آرایهها استفاده کردهاند.7. هر دو به مطالعۀ گذشتۀ پرشکوه سرزمین باستانی خود دلبسته بودهاند و مطالعاتی کهدر این زمینه داشتهاند، در مفاهیم و موضوعات آثارشان بازتابی مستقیم داشته است.8. هر دو شاعر برههاي از زندگی را براي درمان بیماري صعبالعلاج خود، بهناچار ، دراروپا به سر بردهاند.9. هر دو مدتی را در تبعید سپري کردهاند. حسین کامل احمد شوقی را به مالت ومحمدعلیشاه بهار را به درگز تبعید کرد.10 . هر دو شاعر دربارة مسائل اجتماعی مثل ضرورت علمآموزي و برداشتن حجابو ... دیدگاه مشترکی داشتند.امیر » 11 . هر دو از شاعران نامآور ادبیات فارسی و عربیاند، بهگونهاي که به شوقی لقبداده شده است. « ملک الشعراء » و به بهار نیز عنوان « الشعراء12 . نسب هر دو به اصلی غیربومی باز میگردد. نسب شوقی به قرار ذیل است : پدرکُرد، مادر ترك، مادربزرگ پدر چرکس و جدة مادري یونانی. نسبت بهار نیز از جانب مادربه گرجستان میرسیده است.13 . علاقۀ شوقی به مصر سبب نشد که دیگر سرزمینهاي عربی را از یاد ببرد. او دربارةشام، عراق، لبنان، و ... هم شعر سروده و همۀ شرق عربی را یک خانواده میدانسته است که« شاعر شرق عربی » اگر رنجی به یکی رسد، دیگران را آزرده میسازد. این نگاه او را بهشهره کرد. بهار نیز داراي همین افق دید است. او در جايجاي اشعارش جهان اسلام وکشورهاي مسلمان را به وحدت و اتحاد فرا میخواند.14 . اگر زندگی هر دو شاعر را از دربار تا تبعید و از تبعید تا مرگ بررسی کنیم به سهمرحله برمیخوریم: مرحلۀ تقلید، مرحلۀ انتقال از قدیم به جدید، و مرحلۀ نوآوري.15 . هر دو شاعر به سبب ارائۀ اندیشههاي نو، از سوي متحجران و تنگ نظران عصرخود، مورد آزار و اتهام قرار گرفتند.16 . هر دو در برههاي از زندگی خود مداح بوده اند و در مدح پادشاهان ، امیران ، وحاکمان عصر خود اشعار غرایی دارند.6 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهار17 . اگرچه شوقی و بهار مداحان بزرگ پادشاهان عصر خویشند، اما حقیقت امر ای ناست که آن دو در مدح موفق نبودند و اگر توفیقی حاصل کردهاند، در طرح مسائل سیاسیو اجتماعی و تاریخی است.18 . دیوان هر دو شاعر آکنده از اغراض سنتی شعر یعنی مدح، رثاء، غزل، وصف، و هجاست.19 . در کنار اغراض سنتی اغراض نو و نشانۀ تجدد نیز در اشعار هر دوي آن ها توجهخواننده را به خود جلب میکند؛ مواردي چون توصیف هواپیما، زیردریایی، بانک ، صلیبسرخ، و هلال احمر در شعر شوقی و نیز مشروطه ، جمهوري خواهی ، توص یفهواپیما ،بیمارستانهاي کشور سوئیس، و ... در شعر بهار. در مجموع، این اغراض به عنوان مظاهرتمدن نوین در افق دید هر دو مشترك است.20 . شوقی و بهار عواطف و احساسات خود را با طبیعت مرده در آمیخته و قصایديشوقی از « وصف جنگل بولونی » بهار و «( دماوندیۀ ( 1) و ( 2 » جاودان آفریدهاند. قصیدةاین دستهاند.21 . هر دو شاعر در دورهاي می زیستند که کشورشان در بحبوحۀ روي کار آمدنحکومت مشروطه و وضع قانون اساسی نوین بود.22 . شوقی و بهار در کنار شاعري و نویسندگی مورخان بزرگی نیز بودهاند که هم سیرحوادث عصر خود را بهخوبی منعکس کردهاند و هم سعی در زنده کردن و بازگرداندنگذشته داشتهاند. حاصل تلاش شوقی در این زمینه تألیف دول العرب و عظماء الاسلام ونمایشنامههاي تاریخی بوده است و تألیف تاریخ احزاب سیاسی، تصحیح تاریخ سیستان ،وترجمۀ تاریخ طبريدستاوردهاي عمدة ملکالشعراي بهار در این عرصهاند.23 . شوقی و بهار دو شاعر نابغۀ بیمانند و داراي مواهبی کمنظیرند، اما بدان سبب کهقادر نبودند خود را از قیود کهن رها سازند، نتوانستند به تهذیب این نبوغ پرداخته و از ایننعمت خدادادي آنگونه که شایسته است، استفاده کنند.24 . هر دو شاعر با نگاهی حسرتآلود به گذشتۀ پرمجد سرزمین خویش وپیشرفتهایی که در کشورهاي اروپایی صورت گرفته مینگرند و جوانان سرزمینشان را بهبرخاستن از خواب غفلت و تلاش براي احیاي عظمت گذشته و دستیابی به پیشرفتهاينوین علمی دعوت میکنند.25 . هر دو شخصیتی ادبی سیاسی داشتند و از نظر سیاسی فراز و فرودهایی را پشتسر گذاشتهاند که گاه خود آنها و گاهی نیز گذر زمان و قضاوت تاریخ از این خطاها پردهابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 7برداشته است. مواردي همچون حمایت بهار از محمدرضاشاه و جانبداري سرسختانۀ شوقیاز عباس حلمی.26 . بهار و شوقی در خانوادههاي منسوب به دربار به دنیا آمدند. پدر بهار محمد کاظمصبوري ملکالشعراي آستان قدس و ناصرالدین شاه قاجار و پدر شوقی وکیل ویژةخدیوي اسماعیل بود.27 . هر دو تحصیلات خود را از مکتبخانه آغاز کردند.28 . هر دو نگاهی وحدتگرایانه و یکپارچهنگر به جهان اسلام داشتند.29 . عاطفۀ اجتماعی و میهنی هر دو شاعر بر عاطفۀ شخصی آنها غلبه دارد.2.2 تفاوتها1. اگرچه هر دو شاعر مسلمان بودند، اما بهار شیعهمذهب و شوقی اهل سنت بود.2. مدت، شکل، و نوع مبارزات سیاسی شوقی و بهار متفاوت است.3. بهار تقریباً سراسر زندگی خود را در فقر سپري کرد. او در هجدهسالگی یتیم شد وآن هنگام نیز که به مناصب سیاسی و حتی استادي دانشگاه رسید، حقوق و رتبۀ علمی آنرا دریافت نکرد، اما شوقی تقریباً همۀ عمر از رفاه و تمکن مالی برخوردار بود و حتی آنهنگام نیز که زندگی پر از ناز و نعمت دربار را رها کرد، با ادارهکردن املاك و داراییهایش،مردي ثروتمند باقی ماند. همین محرومیت و فقر، زبان بهار را تند و گزنده ساخته استدرحالیکه شعر شوقی نرمی بیان یک شاعر مرفه و برج عاج نشین را دارد.4. در عرصۀ ادبیات عربی شوقی فقط یک شاعر است و به حیطۀ نثر یا نظریه پردازيادبی وارد نشده است؛ درحالیکه سبکشناسی و نظریات تاریخی ادبی بهار اگر بر شاعرياو برتري نداشته باشد، کمتر از آن نیست.5. بهار در بیان عقایدش رادیکال و انقلابی است ، درحالی که شوقی محافظه کار وعاقبتاندیش است.6. شوقی تحصیلات خود را در رشتۀ حقوق و در فرانسه به پایان رس انده است ؛درحالیکه تحصیلات بهار، عمدتاً حوزوي و دانش او برپایۀ مطالعات فردي بوده است.7. هر دو شاعر از بزرگان ادبیات فارسی و عربیاند با این تفاوت که امیرالشعراي شوقیاز شاعران طراز اول ادبیات عربی محسوب میشود و ملکالشعراي بهار تقریباً از شاعرانردة دوم ادبیات فارسی بهشمار میآید.8 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهار8. بخشی از درخشانترین آثار شوقی نمایشنامهها و رمانهایی است که موجب شد اوبنامند؛ در حالیکه بهار هیچگاه به این دو نوع ادبی اقبال « پدر نمایشنامۀ منظوم عربی » رانشان نداد.9. بهار در مدایح خود صادق و از بیان امور غیرحقیقی به دور است؛ درحالیکه شوقیبیهیچ تردیدي عصر سلطان عبدالحمید عثمانی را با همۀ ستم و استبدادش بهترین دورةخلافت و سخن او را وحی میداند.10 . اگرچه هر دو شاعر آزاديخواه و انقلابی به حساب می آیند ، اما نگاهشان بهجمهوري و مشروطیت متفاوت است. شوقی و بهار هر دو به کوتاهشدن دست استعمار ودخالتنکردن دولتها و قدرتهاي خارجی در امور کشور خود اعتقاد راسخ دارند ، اماشوقی معتقد است حکومت باید، در عین مقیدبودن به قانون اساس ی، در خاندان اسماعیلباقی بماند، در حالیکه بهار حکومت طبق قانون اساسی را از آن کسی میداند که برگزیده ومنتخب مردم باشد.11 . شوقی در سایۀ زندگی درباري همواره در ناز و نعمت زیست؛ درحالی که بهار بهسبب خانهنشینی و منعشدن از دخالت در امور سیاسی و تدریس غالباً با فقر دست و پنجهنرم میکرد.12 . تأثیرپذیري شوقی از شعراي غرب همچون ویکتور هوگو، لامارتین ، دي موسه ، ولافونتن چشمگیر است. درحالیکه تأثیرپذیري از شاعران غرب و سبک شعري ایشان درشعر بهار نمود چندانی ندارد.3. مقایسۀ میهن در شعر بهار و شوقیمیهندوستی و عشق به وطن یکی از جلوههاي بارز اندیشۀ بهار است. همین مسئله او را بهشاعر ملی ایران بدل ساخته که آثارش وارد گنجینۀ ادبیات جهان شده است . به جرئ تمیتوان گفت که پس از فردوسی بزرگ، که حس میهن ستایی و غرور ملی در حماسۀماندگارش جلوة تام و تمامی یافته است، هیچ شاعري همچون بهار با این حدت و حرارت.( و با این وسعت و عظمت از وطن سخن نگفته است (حسینپور، 543 :1387نگاه بهار به ایران نگاهی واقعگرایانه است. او مانند برخی نیست که ایران را تنها با ناممیشناسند و تنها تصویري که از آن ارائه میدهند مربوط به قبل از « ایران باستان » اسطورهاياسلام و دورة هخامنشیان و پارسهاست. ایران از نگاه بهار، سرزمینی با سوابق درخشانابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 9پیش از اسلام و دستاوردهاي ارزشمند پس از آن است. او به سبب سالها مطالعۀ عمیق وهیچ شاعري پس از » : ژرف در تاریخ ایران، کشورش را بهخوبی میشناسد. میتوان گفتفردوسی، در شعرش، چهرة ایران را زیباتر از بهار تصویر نکرده است و این نکته اي استعظیمی ، 470 :1378 به نقل از جلال ) « که از فرط وضوح، گاه ممکن است مخفی بماندمتینی). از درونمایههاي چشمگیر شعر دورة مشروطه یکی وطن دوستی است و دیگرآزادي. بازتاب وطندوستی در اشعار بهار آنچنان گسترده است که به عنصري سبکساز وتعیینکننده در سطح محتوایی و زبانی شعر او تبدیل شده است . به گفتۀ دکتر شفیعیاگر دو نهنگ بزرگ از شط شعر بهار بخواهیم صید کنیم، یکی مسئلۀ وطن است و » : کدکنیدیگري، آزادي. بهترین ستایشها از آزادي و حتی زیباترین مدحها از مفهوم وطن در آثار.2(35 :1383) « بهار بهچشم میخوردنگاه بهار به تاریخ ایران، به عنوان یک ایرانی، جنبهها و رویکردهاي گوناگونی دارد که درادامه به ذکر این موارد میپردازیم و آنها را با اندیشۀ شوقی مقایسه و در نهایت تحلیل میکنیم:1.3 رویکرد عبرتآموزيملکالشعراي بهار از تاریخ سرزمین خود اطلاعات گستردهاي داشت. او به سبب داشتنآگاهی نسبتاً وسیع و نیز هیجان و شیفتگی عاطفی نسبت به گذشتۀ ایران ، بهترین.(  در بافت بورژوایی آن است (شفیعی کدکنی ، 36 :1383 « وطن » و « آزادي » مدیحهسراياز این رو ، همواره با بهرهگیري از آموزههاي تاریخی دیگران را به عبرتآموزيفرامیخواند. او براي نصیحتکردن محمدعلیشاه و دعوت کردن او به عبرت آموزي ازکردار پادشاهان گذشتۀ ایران و نتایج خوب و بدي که هر یک از این سلاطین از اعمال خودگرفته بودند، تاریخچۀ مختصر ایران را از ابتداي سلطنت کیومرث تا آخر دورةمظفرالدینشاه به رشتۀ نظم در آورد. بهار در ابتداي این قصیده، پادشاه را به یک پاسبان ومردم را به گلّهاي تشبیه کرده است که دشمنی هوشیار در کمین ایشان است:پاسبانا تا به چند این مستی و خواب گران پاسبان را نیست خواب، از خواب سر بردار، هانگلۀ خود را نگر بیپاسبان و بیشبان یک طرف گرگ دمان و یک طرف شیر ژیانپاسبان مست و گله مشغول و دشمن هوشیار کار با یزدان بود کز کف برون رفته است کار(45 / (بهار، 1 :135410 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهارشوقی نیز درصدد است تا توجه دیگران را به درس عبرت آمو ختن از تاریخ سرزمینخویش جلب کند. او در یک مجلس ادبی داستان عظمت مصر را براي داستان نویسهمراه با افتخار به سرزمینش بیان کرده است. 3 شوقی گذر ایام در مصر « هول کین » انگلیسیو ماجراهایی همچون داستان حضرت یوسف و حضرت مریم و حوادث مربوط به مرگکه نام او در تاریخ به صورت منفیس یا مینه آمده و بنیانگذار سلسلۀ فرعونیان است ) ) « منا »را مایۀ عبرتآموزي میداند. او همچنین داستانهاي مربوط به سلسلۀ ساسانیان ایران واسکندر مقدونی و اوکتافیوس و آنتونیوس، معشوقهاي کلوپاترا، و نیز عمربن خطاب راموجب عبرت می داند و معتقد است که ایشان براي همیشه نابود نشده اند ، بلکهماجراهایشان در پس پردة نازك روزگار پنهان گشته است.إنَّ مصراً روایۀُ الدهرِ فاقر اْ عبرةَ الدهرِ فی الکتابِ العتیقملعب مثَّل القضاء علیه فی صبا الدهرِ، آیۀَ الصّدّیق 4فکسري فذي - القرنین، فالقیصرین، فالفاروقِ « منا » و منایادولٌ لَم تَبِد، ولکنْ توارت  خلف سترٍ منَ الزمانَ رقیقِ(151 - 150 / (شوقی، بیتا: 2شوقی خوانندة خود را به مطالعۀ تاریخ دعوت میکند و از او میخواهد تاریخ را همانندقرآنگرامی بدارد. او تاریخ را مایۀ جاودانگی و انسانهایی را که تاریخ گذشتۀ خویش رابه دست فراموشی سپردهاند همچون کودکانی سرراهی میداند که اصل و نسبشان نامعلوماست و خودشان در میان مردم گم گشته و سرگرداناند.غالِ بالتار یخ، واجعل صحفَه، من کتابِ اللّه، ف ی الاجلالِ قاباواطلبِ الخُلد، ورمه منزلاً ، تجد الخُلد من التار یخِ بابامثَلُ الَقومِ نَسوا تار یخَهم، کلقیط عی فی الناسِانتسابا 5( (همان: 233شعر شوقی، شعري هدفمند و جهت دار است . او در جاي جاي شعرش به دنبالآگاهیدادن به مخاطب است و با مرور تاریخ گذشتۀ مصر و سرگذشت شخصیت هايبزرگ و مفاخر گوناگون سرزمینش مخاطبان را اندرز داده و به عبرتآموزي از گذر روزگارو سرنوشت پادشاهان و حکومتها فرا میخواند. او به خواننده یادآور می شود که حتیفرعونهاي مصر هم، که پیغامبرانی چون حضرت عیسی (ع) و یوسف (ع) و موسی (ع)ابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 11در دولت ایشان میزیستند، روزي گرفتار مرگ محتوم شدند. در حالیکه ایشان سادهلوحانهبراي زندگی دنیا، که آن را جاویدان میانگاشتند، میکوشیدند، مرگ نیز براي ویران کردنساختههاي آنها در تلاش بود.أین الفراعنۀُ الألی استذري بهم عیسی و یوسف و الکلیم المصعقُ؟یبنونَ للدنیا، کما تَبنی لهم ، خرَبا، غراب الَبینِ فیها ینعق (287 - (همان: 286اگرچه شوقی و بهار از ابزار و زبان شعري براي عبرتآموزي و پنددادن به دیگران بهرهبردهاند، اما نوع بیان و گفتمان آنها در این زمینه اندکی متفاوت است. بدینگونه که بهار ازهمان آغاز قصاید، مخاطب خود را دقیقاً مشخص نموده و پادشاهان مستبد و خودکامه ايرا که با مشروطه مخالفت میکردند به عبرتآموزي از تاریخ فرا خوانده است، اما شوقی دراین زمینه اندکی محتاطتر بوده و براي پندآموزي از تاریخ، مخاطب عام را برگزیده است.2.3 رویکرد انگیزشی براي تجدید مجد و عظمت ایرانحس وطنخواهی بر جايجاي اشعار بهار سایه افکنده است. او فرزند انقلاب آزاديبخشیاست که استیفاي حقوق انسانی شهروندان دستاورد اصلی آن شناخته می شود و شاعري.( است که نسبت به تعهد اجتماعی خود همواره بیدار و فعال بوده است (سپانلو ، 76 :1374از اینرو، هنگامیکه با اولتیماتوم دولت روسیۀ تزاري به ایران در 1290 ش، انقلابمشروطه آغاز شد، بهار با هدف ایجاد انگیزه در مردم ایران براي مقابله با بیگانگان وایستادگی در برابر ایشان و نیز براي تشویق آنها به ساماندهی اوضاع و بازگشت به روزگارزرین گذشتۀ سرزمین خود، قصیدهاي زیبا ساخت و در آن پیاپی به مردم تأکید کرد که :.« ایران مال شماست »هان اي ایرانیان ! ایران اندر بلاست مملکت داریوش دستخوش نیکلاستمرکز ملک کیان در دهن اژدهاست غیرت اسلام کو؟ جنبش ملی کجاستبرادران رشید این همه سستی چراست ایران مال شماست، ایران مال شماست(257 / (بهار، 1 :1354ایران از نگاه بهار، در گذشته چشمهاي جوشان و داراي آبی گوارا و زلال بوده است،ولی در روزگار او همانند چشمهاي شده که گل و لاي آن را تیره و کدر ساخته است . به12 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهارنظر او این چشمه را مردي باید مصلح تا آلودگیها را به بازوي توانمند خویش بردارد وروشنی و نور را به ارمغان آورد:ایران بود آن چشمۀ صافی که به تدریج بگرفته لجن تا گلو و زیر ذقن ر اکو مرد دلیري که به بازوي توانمند بزداید از این چشمه، گل و لاي و لجن را( (همان: 778او با به تصویرکشیدن چشمان خونبار مادر وطن ، که در انتظار فرزندانی است کهبپاخیزند و دوران خوش گذشته را زنده کنند، به دنبال ایجاد انگیزه و پویایی در جوانانکشور و تقویت روحیه و نشاط انقلابی در ایشان است:دو چشم مام وطن ز آفتاب و مه سوي ماست وزین دو دیده به ما کسوت و طعام دهدز چشم مام وطن خون چکد بر این آفاق که سرخی شفقش جلوه صبح و شام دهدبهما خطاب کند با دو دیدة خونبار که کیست آنکه به من خون خویش وام دهد؟به روي سینه بپرورده ام جوانان را که داد من ز شما نو خطان کدام دهد؟( (همان: 568از سوي دیگر شوقی نیز با دیدن پیشرفت و رشد روز افزون کشورهاي غربی از جوانانکشورش و فرزندان خود میخواهد به پاخیزند و آرزو می کند که روزي آن ها را در اوجعظمت و بزرگی ببیند و اوضاع بهگونهاي دیگرگون شود که همگان اذعان کنند که مصردوباره به دورة عظمت و اقتدار خویش باز گشته است.یا شباب الغد، وابناي 6 الفدي لکُم، أَکرِم و أَعزِز بالفد اهل یمد اللّه لی العیش، عسی أَن أَراکم فی الفریقِ السّعدا؟و أري تاجکُم فوقَ السها، و أري عرشَکُم فوقَ ذکاء؟من رآکم قال : مصرُ استرجعت عزَّها ف ی عهد خوفو و منا 7(325 / (شوقی، بیتا: 2او در ادامه راه را بر هر بهانه و عذرتراشی جوانان میبندد و میگوید: ما خوب یا بد ،رفتنی هستیم و شمایید که میمانید. مصر مال شماست؛ از این رو، بیش از هر چیز شایس تۀبهرهمندي از ثمرة کوششها و تلاشهاي شماست. او بهشدت با تفکرات قضا و قدريمخالف است و این افکار را خیال شاعرانه میداند و معتقد است این تلاش و جهد افراداست که آینده را رقم میزند، نه قضا و قدر.ابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 13إن أَسأنا لکُم، أو لم نُس یء، نحنُ هلکی، فلکم طولُ البقاءإنما مصرُ إلیکم و بِکم، و حقوقُ البرَّ أول ی بالقضاءلا تقولوا حطَّنا الدهرُ، فما هو إلاّ من خ یالِ الشعراء( (همان: 326او جوانان سرزمینش را به خواندن تاریخ تشویق میکند و آنها را پیغامبرانی میداندکه خداوند در این روزگار وحی را بر زبان ایشان جاري کرده است . به آنها یاد آورمیشود که باید با قدرت بر دنیا مسلط شوند تا از نعمتها و خوشی هاي آن کامیابشوند؛ چراکه این نعمتها براي انسانهاي ضعیف و ناتوان آفریده نشدهاند، پس ایشانباید بزرگی را بر روي زمین بجویند و اگر کرة خاکی بر ایشان تنگ آمد، بزرگی را درآسمان بجویند:واقرأوا تار یخَکُم، واحتفظوا بفصیحٍ جاء کم من فصحاءأنزلَ اللّه عل ی ألسنهِم وحیه فی أعصرالوحیِ الوضاءواحکموا الدنیا بسلطانٍ، فما خُلقَّت نُصرَتَها للضعفاءواطلبوا المجد علی الأرضِ، فإن هی ضاقت فاطلبوه فی السماء(327 - (همان: 326آنگونه که از اشعار این دو شاعر برمیآید هر دو به دنبال انگیزش و تشویق مردمانسرزمین خود براي بازگشت به دوران طلایی دو تمدن بزرگ جهان یعنی ایران و مصرچشمۀ » هستند. با این تفاوت که بهار این کار را با استفاده از مشبهبههاي محسوس مثلانجام میدهد، در حالی که شوقی با بیانی « مادري با چشمان خونبار » و « گلولايگرفتهکاملاً مستقیم و واقعگرایانه و با کمتر بهرهاي از صور ادبی به انجام این مهم میپردازد.3.3 رویکرد استبدادستیزياستبداد محمدعلیشاه بیش از هر چیز دیگر، جان بهار را میآزرده و به انتقادهاي صریح وبیپروا از او و حکومتش وادار میکرده است . پس از آن که به رغم همۀ نصیحت ها ،کینهجویی شاه با مشروطهخواهان گسترش مییابد، شاعر در مستزادي که دیگر خطاب بهشاه نیست، بلکه نشانۀ ناامیدي کامل او از نصیحتپذیري و تغییر رویۀ شاه است روي بهمردم میآورد و با زبان و قالب و لحنی که مقبول مخاطبان عام اس ت نگرانی خود را از14 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهارعاقبت کار ایران و خشم خود را از شاه مستبد این گونه آشکار میکند.( (پورنامداریان، 89 :1383با شه ایران ز آزادي سخن گفتن خطاست کار ایران با خداستمذهب شاهنشه ایران ز مذهبها جداست کار ایران با خداستهر دم از دریاي استبداد آید بر فراز موجهاي جانگداززین تلاطم کشتی ملت به گرداب بلاست کار ایران با خداست(147 / (بهار، 1 :1354بنابراین، بهار همچون مبارزي راستین در برابر استبداد و شخص شاه میایستد و نه درخفا و با گوشه و کنایه، بلکه با دلیري و صراحت لهجه علت اصلی مقابلۀ شاه با مشروطه وانقلاب مردم ایران را بدطینتی و سرشت نامیمون او میداند و میگوید:شاه ایران گر عدالت را نخواهد باك نیست زانکه طینت پاك نیستدیدة خفاش را خورشید در رنج و عناست کار ایران با خداست( (همان: 147بهار به خاطر سرشت ظلمستیز و عدالتخواه خود بارها زندان رفت و از فعالیت هايسیاسی محروم شد. او ممنوعالتدریس و خانهنشین گشت، حقوق استادي اش در دانشگاهقطع شد، اما استبدادستیزي و عدالتخواهی ذاتیاشهیچگاه جاي خود را بهمصلحتاندیشی و عافیتطلبی نداد. شاید به همین خاطر استاد زرین کوب به او لقبداده است ( 373 :1382 ). شاعر که در اواخر عمر براي معالجه به سو ئیس « ستایشگر آزادي »رفته بود، در حالی که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد، باز هم این آزادگی روح و اندیش ۀمبارزهطلبانۀ خویش را کنار ننهاد. شدت این امر بهگونهاي است که به قول استاد ی احقی:اگر بخواهیم تنها دو مروارید گرانبها از دریاي معانی شعر بهار ص ید کن یم، آن دو همانا »35 :1374 ). بهار که از استبداد محمدعلیشاه به ) « نخواهد بود « وطن » و « آزادي » چیزي جزتنگ آمده بود، به دنبال یک مرد میگشت؛ مردي واقعی که شمشیر دادخواهی برکشد وظلم و استبداد را ریشهکن کند:کجاست مرد، که شمشیر دادخواهی ر ا ز قلب ظالم بیدادگر نیام دهد؟کجاست حزبی از آزادگان که چون پدران ز خصم، جان بستاند، به دست، جام دهد؟( (همان: 570ابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 15شوقی نیز با درك شرایط استبداد در حالی که نیک میداند جوانان از شنیدن پند و اندرزدلتنگ و بیحوصله میشوند، با لحنی پدرانه به فرزندان میهنش میگوید : شما در روزگارسختی بهدنیا آمدید. زیر ضربات سهمگین باد و باران حوادث بالیدید و نتایج حاصل ازایجاد شکاف میان مردمان و ظلم بسیاري از استبدادگران و ظالمان را شاهد بودید. توصیفزیباي شوقی در این زمینه کمنظیر است: صداي ملتها درنتیجۀ اتحاد است که همچونغرش شیر به گوش میرسد و اگر همین ملت یکپارچگی خود را در برابر استبداد از دستبدهند، صدایشان همچون زوزة سگان خواهد بود.قل للبنینَ مقالَ صدقٍ، واقتَصد، ذَرع الشبابِ یضیقُ بالنّصاحِ 8أنتم بنو ا لیوم العصیبِ، نشأتُم فی قَصف أنواء، و عصف ریاحِ 9و رأیتُم الوطَنَ المؤَلَّف صخَرةً فی الحادثات وس یلها المجتاحِو شَهِدتُم صدع الصفوف، و ما جن ی من أمرِ مفتات، و نه یِ وقَاحِصوت الشعوب من الز ئیرمجمعاً فإذا تَفَرَّقَ کان بعض نُباحِ(354 / (شوقی، بیتا: 2با یادآوري انقلاب ملت در اعتراض به استبداد حاکم « الحرّیۀ الحثراء » شوقی در قصیدةو تبعید سعد زغلول، خون شهیدان این قیام را به ریختهشدن خون امام حسین (ع) در روزعاشورا تشبیه میکند و میگوید:فی مهرجان الحقِّّ أو یوم الدمِ مهج منَ الشهداء لم تتکلَّم یبدو علی هاتور نور دمائها، کدمِ الحسینِ علی هلال محرَّمِ 10( (همان: 361در این رویکرد نیز زبان بهار از شوقی تندتر و پرشورتر است . اشعاري که مضموناصلی آن را استبداد و ضرورت مبارزه با آن تشکیل میدهد در سراسر دیوان بهار موجمیزند؛ حال آنکه به خاطر بیان نرم و دوراندیشانۀ شوقی، یافتن اینگونه اشعار در دیوان اواندکی دشوار است.4.3 رویکرد شرقگراییبهار با نگاهی شرقگرایانه و آگاهیبخشی به افراد براي دوريکردن از تقلید کورکوران ه ازغرب، به دنبال برطرفکردن جهل برخی از روشنفکران و جوانان زودباوري است که رمز16 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهارپیروزي و پیشرفت حقیقی را در تقلید کورکورانه از غرب میدانند. او خودباوري و تکیه برهنر خویش را پایۀ رسیدن به مجد و بزرگی میداند:مباش غره به تقلید غربیان، که به شرق اگر دهد، هنر شرقی احترام دهدتو شرقیاي و به شرق اندرون کمالاتی است ولی چه سود که غربت فریب تام دهدبهر صفت که برآئی برآي و شرقی باش وگرنه دیو به صد قسمت انقسام دهدز غرب علم فراگیر و ده به معدة شرق که فعل هاضمهاش با تن انضمام دهد(568 / (بهار، 1 :1354او براي ایجاد و تقویت روحیۀ خودباوري و اعتماد به نفس در ساکنان قارة کهن آسیا ،با دیدي منفی به اروپاییان میگوید:اي نژاد آسمانی وین نبیرة آفتاب ترك رامش کن که جور مغرب از حد درگذشتشد اروپا دایه و مام تو را پستان برید اي اروپا آسیا را نوبت دیگر رسیدبایدت زین دایۀ مشفقتر از مادر گذشت و آسیابان را ز بیدادت ز دل خنجر گذشت( (همان: 725او در عین حال که خواهان اتحاد ایران با جهان اسلام و دیگر کشورها ست ، همچونسیاستمداري آگاه، به مردم کشورش یادآور میشود که نه کشورهاي همسایه و نه اروپاییانهیچ یک به هنگامۀ بلا و رنج به فریاد ما نخواهند رسید و از آنجا که هرکس تنها به فکرخویش است، پس ما نیز باید با کار و کوشش در فکر پیشرفت و ترقی خویش باشیم. او دراین باره میگوید:همجواران را به ما انصاف کار ي هست نیست رو بکن کار دگرقوم مغرب را بر اهل شرق یاري هست نیست رو بجو یار دگرخود خریداري بر این افغان و زاري هست نیست رو به بازار دگرو در پایان به این نتیجه میرسد که:زانکه کس را دل به حال کس نمیسوزد بهار کار باید کرد کار( (همان: 242به دنبال قیامهاي خودجوش مردمی، مثل قیام مصطفی کامل و حزب الوطن، و نیز قیامسعد زغلول و حزب الوفد که در مبارزه با استعمار انگلیس شکل گرفت، شاعرانی همچونابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 17احمد شوقی، حافظ ابراهیم، و احمد محرم نیز حرکتی را در این راستا آغاز کردند. به عنواننمونه شوقی، شادمان از تأسیس بانک ملی مصر، مشرقزمین را به انسانی مانند می کند کهپس از زبونیها و تحقیرهایی که از جانب غرب تحمل کرده است ، به ناگاه از خوابطولانی غفلت برخاسته و زندگی را از سرگرفته است:نَبذَ الهوي، و صحا من الأحلامِ شَرقٌ تَشَبه بعد طولِ منامصاحت به الآجام: هنت ! فلم ی نَم، أعلی الهوانِ ینام فی الآجامِ؟ 11نفضوا العیونَ من الکر ي، واستأنفو ا سفَرَ الحیاة، ورِحلۀَ الأیامِ 12(319 / (شوقی، بیتا: 4اکنون که شوقی مصر را تا اندازهاي متحد مییابد با همتی سستیناپذیر به جنگ حوادثمیرود و همت مردان استوار را چنان میپندارد که نه ستایش دیگران ایشان را شادمانمیسازد و نه سرزنش ملامتگران آنها را از راه باز میدارد.قُل للحوادث : أقْدم ی، أو أحجِم ی، إنَّا بنو الإقدامِ و الإحجامهمم الرجالِ إذا مضت، لم یثنها خَدع الثناء و لاعوادي الذَّام( (همان: 321همانطور که از اشعار برمیآید نگاه بهار به غربیان بار منفی بیشتري دارد، حال آن کهشوقی نیز در عین تشویق به خودباوري و عدم تکیه بر غرب، گامی جلوتر رفته و مردانبلندهمتی را به تصویر میکشد که با تکیه بر خود و قطع وابستگی از غربیان ، هیچ چیزایشان را از ادامۀ مسیر بازنمیدارد. سرانجام نیز اندیشۀ شوقی و شاعران دیگري از ایندست، در انقلاب 1952 م که در آن مردم مصر بر استعمار انگلیس شورید ند و جمهوريعربی مصر را تشکیل دادند، به بار نشست.5.3 رویکرد ایجاد وحدت داخلیدر گرما گرم انقلاب مشروطه، هنگامی که شعلۀ نفاق و تفرقه در جاي جاي کشور زبانهمیکشید و سیاست خارجی نیز با تمام قوا به آشوب و هرج و مرج داخلی دامن میزد، بهارسرود و « وطنی ه » تحت تأثیر این اوضاع ناهنجار، با اندوه و تشویش بسیار، مسمطی با نامکوشید که زنگ خطر اوضاع حاکم بر کشور را به صدا در آورد و به همگان درخصوصضرورت حفظ وحدت داخلی آگاهی دهد:18 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهاروزرا باز نهادند ز کف کار وطن وکلا مهر نهادند به کام و به دهنعلما شبهه نمودند و فتادند به ظن چیره شد کشور ایران را انبوه فتنکشور ایران ز انبوه فتن در خطر است اي وطنخواهان زنهار وطن در خطر استکاردانان را بیرون ز سخن کاري نیست غیر لفاظی در سر و علن کاري نیستعلما را بهجز حیله و فن کاري نیست جهلا را بهجز افغان و حزن کاري نیستملک از این ناله و افغان و حزن در خطر است اي وطن خواهان زنهار، وطن در خطر استوطنیاتی با دیدة تر میگویم با وجودي که در آن نیست اثر می گویمتا رسد عمر گرانمایه به سر میگویم بارها گفتهام و بار دگر میگویمکه وطن باز وطن باز وطن در خطر است اي وطنخواهان، زنهار وطن در خطر است(208 / (بهار، 1 :1354شوقی نیز یک مصلح اجتماعی و یک سیاستمدار وحدت گراست . او آنچنان دلبستۀوطن خویش است که در برابر هر عامل داخلی و خارجی که بخواهد استقلال ، امنیت ، وآزادي کشورش را به خطر افکند ، آشکارا به مقابله برمی خیزد . او از مردم کشورشمیخواهد که دوران تفرقه و دوري از یکدیگر را به کنار نهند و میگوید مگر مصر زادگاه ،زادبوم و پس از مرگ، مکان دفن همۀ ما نیست؟ پس به خاطر همین نقطۀ اشتراك بایدچنددستگی و تفرقه را کنار بگذاریم.تعالوا عسی نطو يِ الجفاء و عهده ، و نَنبِذُ أسباب الشَّقاقِ نَواح یاألمتَک مصرٌ مهدنا ثم لَحدنا ، و بینَهما کانت لکل مغانیا؟ 13(326 / (شوقی، بیتا: 4او از بیان مستقیم مسائل اجتماعی گام را فراتر نهاده و سمبل ها را در شعر خود واردمیکند و در قالب داستانهایی که حیوانات قهرمانان آن را تشکیل می دهند ، به صورتنمادین به آموزش برخی اصول مربوط به سیاست و کشورداري می پردازد . یکی از ایناصول بنیادین حفظ وحدت و انتخاب عاقلترین افراد براي رهبري است. شوقی داستانی بااین مضمون دارد که اینگونه آغاز میشود: گروهی از خرگوش ها در جایی به خوبی وخرمی زندگی میکردند تا اینکه، فیلی قوي و تنومند از میان لانههاي آنها شروع به رف تو آمد کرد و باعث دردسر و نگرانی ایشان شد. اوضاع روز به روز بدتر می شد . سرانجام،یکی از خرگوشها، که از همه باتجربهتر و داناتر بود، گروه خرگوشها را دور هم جمعابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 19کرد و از آنها خواست علیه این دشمن مشترك متحد شوند. آنها از بین خود سه نفر رابرگزیدند و با کمک این سه تن توانستند بر مشکلات و آن فیل ظالم پیروز شوند.نادي بهم: یا معشَرَالأرانبِ من عالمٍ، و شاعرٍ، و کاتبإتَّحدوا ضد العدوّ الجا فی، فالإتّحاد قوةُ الضّعاف فأقَبلوا مستَوص بینَ رایه و عقدوا للاجتماعِ رایه 14در نتیجۀ این اقدامات و انتخاب صحیح رهبران و حفظ وحدت، جامعۀ خرگوشها، کهدرواقع سمبلی براي اجتماع انسانی است، به امنیت و آسایش دست یافت:وهلک الفیلُ الرفیع الشَّانِ، فأمست الأُمۀُ فی أمانِ(156 -155 / (همان: 4پرداختن به مسئلۀ وحدت داخلی در نوع نگرش هر دو شاعر یک سان است . اما درروش بیان ایشان تفاوت وجود دارد؛ سبک بهار پرداخت مستقیم به موضوع است، در حالیکه شوقی در برخی موارد قالب تشبیه و تمثیل و استعاره را برمیگزیند.6.3 رویکرد ایجاد وحدت با دیگر کشورهابهار، با نگاهی که بیشباهت به دیدگاه سعدي نیست، اجزاي مختلف جهان اسلام را متحدو یکپیکر دانسته و معتقد است اگر مسلمانی در گوشهاي از جهان اسلام بگرید در گوشۀدیگر مسلمانی ناله و اندوه سر خواهد داد:هند و ترکیه و مصر و ایران تونس و فاسو قفقاز و افغاندر هویت دو، اما بدین، یک مختلف تن، ولی متحد، جانجملگی پیرو دین احمد جملگی تابع نص قرآنمسلمی گر بگرید به طنجه مؤمنی نالد اندر بدخشانآري این راه و رسم عباد است روز یکرنگی و اتحاد است(151 / (بهار، 1 :1354او راه رسیدن مسلمانان به عزت و سربلندي را در گرو دو چیز میداند: اتحاد و مکتب .بهار مشفقانه از مسلمانان میخواهد که اختلافات مذهبی خویش را کنار نهند تا ثروت وملک و ناموس و مذهب خویش را باز یابند.20 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهارثروت و ملک و ناموس و مذهب چار چیز است در ما مرکبثروت و ملک و ناموس ما ر ا برده این اختلافات مذهباختلافات مذهب در اسلام روز ما را سیه کرده چون شبعزت ما به دو چیز بسته است اتحاد اول و بعد مکتبکاین دو اول طریق رشاد است روز یکرنگی و اتحاد است(همان)بهار ادیب و هنرمند پروردة انقلاب مشروطیت و فرهنگ مردمگراي آن است. عشق بهوطن در ضمیر بهار عشق بزرگی است که سراسر عمرش را میسوزد و می افروزد . او باهدف پیشرفت ایران و خارجشدن از انزوا و همگامشدن با قافلۀ پیشرفت بشر ، خواهانایجاد اتحاد میان ایران و دیگر همسایگانی است که داراي اشتراکات دینی ، فرهنگی ، وجغرافیاییاند؛ یکی از این کشورها ترکیه است. بهار خطاب به محمدعلیشاه میگوید:ملت عثما نی با ما یکی است ما دو جماعت را مبدأ یکی استما دو گروه یم ز یک پیرهن نیست میانه سخن از ما و منروزي بودیم دو طفل صغیر داد به ما مادر اسلام ش یر(141 / (بهار، 2 :1354او فراتر از ایران و ترکیه به دنبال ایجاد وحدت در جهان اسلام است. اختلافات میانشیعه و سنی را نفی کرده و از همۀ امت اسلام میخواهد همانند امریکا و اروپا اینمسائل جزئی و فرعی را کنار نهاده و در سایۀ پرداختن به اصل اتحاد به پیشرفت و تعالیدست یازند.اي کاش، اي کاش! گر اسلامیان رسم دون ی را ببرند از میاناي همگ ی پیرو دین قدیم اي پسران پدران قد یم!سنی و شیعه ز که و کیستند؟ در پی آزار هم از چیستند؟جمله مسلمان و ز یک مذهبند جمله سبقخواندة یک مکتبنددین یک و مقصد یک و مقصود یک ره یک و معبد یک و معبود یکجمله یکید، اي ز یکی سرزده دامن جهل و دو دل ی برزدهپند پذیرید ز امریکیان پند پذ یرفتن نارد زیانعیسویان کاین علم افراختند متحدانه به جهان تاختندابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 21یک سره بردند ز عالم سباق از مدد علم و دم اتفاقما ز چه بر فرع ه یاهو کنیم قاعدة اصل ز پا افکن یم(142 - (همان: 141خوش بود ار ملت اسلام نیز دست بشویند ز کین و ستیززآنکه فزون است بداند یش ما دشمن ملک و عدو ي ک یش ماچارة ما نیست بهجز اتحاد این ره رشد است ، فنعم الرشاد( (همان: 145احمد شوقی نیز با جانبداري از امپراطوري عثمانی، همواره جهان اسلام اعم از تركو عرب و ... را به وحدت و یکپارچگی تحت لواي این امپراطوري فرا میخواند. مثلاًهنگام اعلام قانون اساسی از سوي سلطان عبدالحمید، جهان اسلام را به اتحاد دعوتمیکند و میگوید:أسدي إلینا أمیر المومنین یداً 15 جلّت کما جلّ فی الأملاكیا شعب عثمانَ من ترك و من عربٍ حیاك من یبعثُ الموتی و یحییها(241 / (شوقی، بیتا: 1در اشعار دیگر نیز او تنها شاعر مصر نیست ، بلکه شاعر قوم عرب است . او مردمسوریه، سودان، لیبی، و دیگر کشورهاي عربی را همسایگانی میداند که، به دور از هر گونهتعصبی، با مصر تاریخ و هدف و زبان مشترك دارند (الحمصی، 674 :1979 ). از این رو، درسفري که به دمشق داشته است خطاب به مردم آن سرزمین این گونه میسراید:و نحن فی الشرقِ و الفُصح ی بنو رحمٍ ، و نحنُ فی الجرحِ والآلامِ إخوانُ(385 / (همان: 2تمایل به همگرایی با دیگر کشورهاي اسلامی در شعر هر دو شاعر نمود دارد، با این تفاوتکه بهار بدون تعیین خط مشی، همۀ کشورهاي اسلامی را در این اتحاد هم مرتبه و یکسانمیداند، حال آنکه شوقی دیگر کشورها را به اتحاد در سایۀ امپرطوري عثمانی فرا میخواند.7.3 تشویق به علمآموزيبهار ایرانیان را به علمآموزي تشویق می کند و یادآور می شود که اگر ملتی در زمینۀ22 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهارتکنولوژي و دانش عقب باشد، از غافلۀ دنیا جا می ماند و دیگران حقوق او را پایمالمیکنند. پس ایرانیان بهتر است به جاي امیدبستن به اروپاییان، خویشتن را باور کرده، علم ودانش بیاموزند و بدین وسیله به دفاع از حقوق خود بپردازند و مانع از پایمال شدن آن ازسوي دیگر کشورهاي قدرتمند شوند. او در اینباره میگوید:به کشوري که در آن ذرهاي معارف نیست اگر که مرگ ببارد کس ی مخالف نیستکند قبیلۀ دیگر حق او پامال هر آن قبیله که بر حق خویشواقفنیست(378 / (بهار، 2 :1354در روزگار شوقی اعزام دانشجویان به کشورهاي اروپایی در قالب گروههاي دستهجمعیبسیار رایج بوده است. شاعر که خود تحصیلکردة اروپاست و سالهاي جوانی را در آنجاسپري کرده است، اکنون با کولهباري از خاطرات ارزشمند این جوانان را پند میدهد . او ازآنها میخواهد آنگاه که تحصیل در دانشگاههاي غربی را آغاز کردند، با تمام وجود بهمطالعه و تلاش براي کسب دانش بپردازند و از جوانی، که بسیار هم زودگذر است، نهایتبهره را ببرند:قف حی شُبانَ الحمی، قبلَ الرحیلِ، بقافیۀ 16قُل: یا شباب، نصیحۀٌ مما یزَود، غالیۀأنتم غداً فی عالَمٍ هو و الحضارةُ ناحیۀو اریت منه شیبتی، و قضیت فیه ثمانیۀسیروا به تتعلّموا سرَّ الحیاةِ العالیۀو تأملوا الب نیانَ، - و ادکروا الجهود الباقیۀذوقوا الثمار جنیۀً، ورِدوا المناهلَ صا فیۀو اقْضُوا الشباب، فإن ساعتََه القصیرةَ فَانیۀ(284-282 / (شوقی، بیتا: 4شوقی یک انقلابی است . شورشگري در مقابل همۀ کاهلی ها و سستی ها . او ازعقبماندگی سرزمین خویش در رنج و درد است و از فرزندان میهنش میخواهد با تماموجود براي جبران این کاستیها بهپا خیزند. او سرانجام برخی خوابها را مرگ و سرعتدیگر کشورها را در حرکت به سوي پیشرفت همانند برق و سرعت مصریان را مثلابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 23لاكپشت میداند. معتقد است کشورهاي پیشرفته و اروپاییان در دریا و خشکی به دنبالافزایش قدرت خود هستند ؛ در حالی که ، قدرت و نیروي مصر یان تنها در آرزوها يدروغین ایشان است:بنی الأوطانِ، هبوا، ثُم هبوا ، فبعض الموت یجلبه  السبات مشی للمجد، خَطف البرقِ، قوم، و نحن، إذا مش ینا، السّلحفاة یعدونَ القُوي براً و بحر اً و عدتُنا الأمانی الکاذبات(126 / (همان: 3او که در خود مسئولیتی همپایۀ بهار احساس میکند، از عقبماندگی و رخوت موجوددر سرزمینش رنج میبرد و با اعتقاد و ایمان به اینکه با اراده میتوان به والاترین جایگاهرسید، به دنبال ایجاد روحیۀ خوداتکایی و اعتماد به نفس در میان جوانان و مردم مصراست. از آنها میخواهد به جاي اینکه منتظر باشند دیگران براي ایشان دژهاي محکم وکشتی بسازند، خودشان درصدد کسب علم و فناوري روز برآیند تا بتوانند به تولید بومی درسرزمینشان دست یابند. او میگوید همانگونه که بادها و ابرها آسمان را می شکافند ،کاروان علم نیز زمین را درنوردیده است:لاتنادوا الحصونَ و السفن، و ادعوا - العلم ینشی لکم حصوناً و سفناإنّ رکب الحضارةِ اخترقَ - الأرض، و شقّ السماء رِیحاً و مزناً(280 / (همان: 4او به خاطر علاقۀ قلبی به مردم سرزمینش غفلتهاي ایشان را پیوسته گوشزد میکند واز هممیهنان خود میپرسد: تاچه زمانی میخواهید به مردگان و نسل هاي پیش از خودببالید؟ هنگام آن فرا رسیده است که بگوییم: ما [این کار را انجام دادهایم] و دیگر فرزندان مانیز نگویند: ما در گذشته چنین بودیم، بلکه بگویند: ما در زمان خودمان به موفقیت هايبزرگی نائل آمدیم.کم نُباهی بلحد میت؟ و کم - نحملُ من هادمٍ، و لمیبنَ منّا؟قد أنَ ی اَنْ نقول: نحنُ، و لا - نَسمع أبناء نا یقولون: کُنَّا( (همان: 281بهار با کولهباري از مطالعات ارزشمند تاریخی بهخوبی میداند که پیشرفت علمی ایران24 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهارمانع از پایمالشدن حقوق مردم آن میشود با این حال، توصیفات او در زمان خود محصورمیماند؛ حال آنکه، شوقی پا را از اکنون فراتر نهاده و آیندهاي را به تصویر می کشد کهفرزندان سرزمینش به خویشتن و افتخاراتی که بهدست آوردهاند خواهند بالید.8.3 رویکرد ترسیم آیندة درخشان براي ایرانبهار با وجود همۀ اندوه و دردي که از مشکلات درونی ایران در دل دارد و در کنار تلاشبراي ایجاد خیزش و حرکت عمومی به منظور بازگرداندن عظمت کهن ایران ، در اشعارمیهنی خود دل به آیندة ایران قوي میدارد و سخنش از ایمانی راستین به آتیۀ درخشان وسراسر افتخار سرزمینش حکایتدارد. ایرانی که در سیلاب حوادث همچون صخره ايعظیم، محکم برجا میماند و از همۀ این خطرات به سلامت بیرون می آید . در آن عصرزرین است که اشعار بهار دهان به دهان خواهد گشت و ورد زبان مردمان ایران قدرتمند وپیشرفته خواهد شد:هست ایران چو گرانسنگو حوادث چون سیل طی شود سیل خروشان و به جا ماند سنگبینم آن روز که از فر بزرگان گردد سسناگحت ایران آراسته همچون ارژنگکارگاهی ز پی کاوش در هر معدن ایستگاهی ز ره آهن در هر فرسنگمردمانی همه با صنعت و با فخر و غرور که ز بیکاري و تنزنی آیدشان ننگبن هر چاه فرو برده به پشت ماه ی سر هر قصر برآورده به اوج خرچنگرستنی رسته به هر مزرعه دشت اندر دشت بارها بسته به هر دهکده تنگ اندر تنگنکتهها کرده ز بر مرد و زن از گفت بهار عوض گفتۀ تازي و روایات فرنگ(220-219 / (بهار، 1 :1354شوقی اما بهرغم تشویق فراوان جوانان سرزمینشبه تلاش براي اعتلاي سرزمین مصرو تکرار روزگار شکوهمند گذشتۀ این سرزمین بزرگ، گویی چندان به آینده امیدوارنیست. شاید فاصلۀ میان مصر با کشورهاي پیشرفتۀ غربی در عصر شاعر آنقدر زیاد استکه موجب میشود او به جبران آن و پیشیگرفتن از ایشان چندان امیدوار نباشد. به همینخاطر در سراسر دیوانش تنها در یک بیت از پیشرفت مصر در آینده سخن به میانمیآورد. او در قصیدهاي که در رثاي مصطفی ریاض پاشا، از سیاسیون عصر خویش ،سروده اینگونه میگوید:ابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 25رأَیت وجوه قومککیفجلَّت و کیف تَرعرعت مصرُ الفتاةُ(125 / (شوقی، بیتا: 39.3 رویکرد پاسداشت شهیدان وطنچندسال پس از انقلاب مشروطه نگاه بهار به م یهن و نیز اشعار وطن ی او رنگ و بويدیگري به خود میگیرد. اکنون که مشروطیت پاگرفته و چهار سال نیز از آن گذشته است ،ملت ایران روزگار تازهاي را از سر گرفته و حیات نوینی را آغاز کرده است. در این حال وهواست که بهار به یاد شهیدان و پیشگامان این انقلاب افتاده و از ایشان اینگونه یاد میکند:یاد باد و شاد باد آن سرو آزاد وطن حضرت ستارخانآنکه داد از راد ي و مردانگ ی داد وطن اندر آذربایجانراد باقرخان کز او شد سخت بنیاد وطن شادبادا جاودانیاد بادا ملت تبریز و آن مردان کار مایههاي افتخار(241 / (بهار، 1 :1354شوقی نیز پس از اعدام عمر مختار، رهبر انقلابیون لیبی، به دست اشغالگران ایتالیایی،در سوگ این شهید اشعاري پر از حماسه و خون میسراید. او در این قصیده ضمنسرزنش مردم، ایشان را به عافیتطلبی و گمشدن در هزار توي مشکلات و فراموشکردنکشور متهم میسازد و جوانان میهن خویش را به بیداري و انتفاضه و خونخواهی عمرمختار فرامیخواند.یا أَیها الشعب القریب، أسامع فأصوغَ فی عمرَ الشَّهید رثاء؟أم ألجمت فاك الخطوب، و حرَّمت  أُذنَیک، حینَ تُخاطَب، الإصغاء؟ذَهب الزَع یم 17 ، و أنت باقٍ خالد ، فانقُد رِجالَک، واختَرِ الزُّعماء وأرِح شیوخَک من تکالیف  الوغَی ، واحمل عل ی فتیانک الأعباء 18(317 / (شوقی، بیتا: 3روح متلاطم بهار که گویی با به ثمر رسیدن انقلاب مشروطه به ساحل آرامش رسیدهاست، اینک به تجلیل و یادکرد شهداي انقلاب میپردازد، این درحالی است که شوقیتلاشهاي سعد زغلول در برابر استعمار انگلیس را همچون عمر مختار هدر رفته تصور26 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهارمیکند و با اندوهی برخاسته از نومیدي به سرزنش مردم میپردازد و آنها را به رخوت وبیتفاوتی دربارة آیندة سرزمینشان متهم میکند.4. نتیجهگیريعناصر قابل تطبیق در اشعار ملی میهنی شوقی و بهار به شرح ذیل است:1. احمد شوقی و ملکالشعراي بهار پیش از آنکه دو شاعر سنتگرا و فردنگر باشند،شاعرانی سیاسی، اجتماعی، و تجددگرا در قلمرو مفاهیم و مضامین شعري اند که بعدسیاسی و جامعهشناختی اشعارشان بر جنبۀ فردي آن غلبه دارد.2. وطن براي بهار و شوقی تنها بهمنزلۀ یک زادبوم یا زیستگاه مطرح نیست ، بلکه درچهارچوب فکري آنها، وطن مجموعهاي از هویت ملی، تاریخی ، و عاطفی مردم یکسرزمین در اعصار گوناگون، و با تمام پیشینهها، تعلقات، ریشهها، و اصالت آن است.3. عشق به وطن یکی از متعالیترین اقسام عشق است. در ایران عشق به وطن و تاریخآن یکی از خصیصههاي سبکی شعر مشروطه به شمار می رود. شوقی نیز از شاعرانوطنگراي مصر است که تحت تأثیر قیام ها ي مردمی ضد استبداد انگلیس در تشکیلجمهوري عربی مصر نقش پررنگی داشته است.4. بهار و شوقی تنها به مردم شهر یا سرزمین خویش نمیاندیشیدند، بلکه بلندي روحایشان سبب شده بود که در اندیشۀ اتحاد با دیگر کشورهاي اسلامی و حتی سایرسرزمینهاي مشرقزمین برآیند و ضمن تلاش براي دستیابی به پیشرفت و تعا لی، آرزويداشتن آتیهاي درخشان در سایۀ اتحاد با دیگر ملل را در سر بپرورانند.5. شوقی و بهار از تاریخ بهمثابۀ ابزاري براي پندآموزي به مخاطبان خود بهره بردهاند.مخاطب بهار کاملاً مشخص و واضح است و او بارها از پادشاهان مستبدي که مورد نظرو خطاب او هستند نام میبرد. درحالیکه مخاطب شوقی عام است و از شخص خاصینام نمیبرد.6. هر دو شاعر با تکیه بر شناختی که از غرب و اروپا دارند، از ه موطنان خودمیخواهند که از خواب غفلت برخاسته و خویشتن را باور کنند . بهار در حد اندرز ونصیحت باقی میماند، اما شوقی فرداي بیداري از این خواب را بهروشنی و وضوح برايمخاطب خود ترسیم میکند. نگاه منفی به غرب در شعر بهار پررنگتر است.ابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 277. رویکرد هر دو شاعر براي برانگیختن هممیهنان خود ب ه بازگرداندن دوران مجد وعظمت پیشین همسو است. با این تفاوت که شیوة بیان بهار با بهره گیري از صنایعیهمچون تشبیه و استعاره ادیبانهتر و زیباتر است؛ حال آنکه، بیان شوقی کاملا مستقیم وصریح و خالی از تعبیرات شاعرانه است.8. رویکرد تشویق به وحدت و یکپارچگی در دو سطح داخلی و خارجی در شعر شوقیو بهار نمایان است. در سطح داخلی نگاه هر دو شاعر یکسان است ؛ با این تفاوت کهشوقی، براي تعمیق بیشتر مطلب، از تمثیل و داستانهایی که شخصیت هاي اصلی آن راحیوانات تشکیل میدهند، بهره میبرد. در سطح خارجی و وحدت با دیگر کشورها نیز،دیدگاه هر دو شاعر به همگرایی با کشورهاي اسلامی منحصر است. این بار با این تفاوت کهبهار با دعوت به کنارنهادن اختلافات مذهبی از کشورهاي اسلامی میخواهد با هم متحدشوند و براي این وحدت قالب و چهارچوبی تعیین نمیکند؛ حال آنکه شوقی به خاطرجانبداري از امپراطوري عثمانی، جهان اسلام را به وحدت تحت لواي ایشان دعوت میکند.9. امیدواري به آیندة درخشان وطن در شعر بهار بیشتر از شوقی است. با وجود همۀنابسامانیها و مشکلاتی که در ایران عصر بهار وجود دارد، افق نگاه او به آتیۀ میهنش بسیارروشن و درخشان است، اما با اینکه تشویق به دانشاندوزي و تلاش براي پیشرفت کشوردر شعر شوقی از بهار پررنگتر است، امید و خوشبینی به این پیشرفت در شعر شوقینمود چندانی ندارد.10 . با پیروزي انقلاب مشروطه بهار با بیانی نرم و آرام و سرشار از قدردانی و سپاسیاد شهیدان انقلاب مشروطه را در دلها زنده میکند ، اما شوقی ، که از یک سو شاهدشکست سعد زغلول و از دیگر سو شاهد بیتفاوتی و عافیتطلبی مردم است، با زبانینیشدار و گزنده به سرزنش ایشان میپردازد.پینوشت1. براي اطلاع بیشتر در این زمینه ←جمالالدین، محمد سع ید، الأدب المقارن ، ترجمۀ سعیدحسامپور و حسین کیانی ( 1389 )، انتشارات دانشگاه شیراز. در این کتاب دربارة مکاتب قدیمیو نوپاي ادبیات تطبیقی، اصول، و رویکردهاي آنها بهتفصیل سخن رفته است.2. وطندوستی بهار بهحدي بود که گویا پس از مرگ نیز نگرانی از سرنوشت ایران قلب او رامیلرزاند؛ چرا که بر قبر استاد این دو بیت را از دیوان او حک کردهاند:28 بررسی تطبیقی جلوههاي ملیگرایی در شعر شوقی و بهارعمري گذراندیم به کام دگران ما در تشویشو خلق در خواب گرانالقصه وطن را به دو چشم نگران رفتیم و سپردیم به هنگامهگران(371 / (بهار، 1 :13543. عشق مقدس به وطن در شعر شوقی نیز، در برجستهترین حالت خود، اینگونه تجلی یافته است:وطنی، لدیک، و أنت سمح مفضَلُ، تُنسی الذُنوب، و تُذکرُ الأعذار تاب الزمانُ إ لیک  من هفواته ، بوزارة تُمح ی بها الأوزار(360 / (شوقی، بیتا: 24. مثَّل علیه: آن را براي نمونه آورد.5. لقیط: بچۀ سرراهی؛ عی: ناتوانبودن، درماندهبودن.6. منظور شوقی دو فرزند خود (علی و حسین) است.7. خوفو: یکی از فراعنۀ مصر و بنیانگذار بزرگترین هرم از اهرام چهارگانه در جیزة مصر است .عنوان مؤسس سلسلۀ فرعونیان و به قولی اولین فرعون مصر است. شهر ممفیس ،« مینه » یا « منا »را این شخص بنیان نهاد.8. ضاق ذَرعاً ب ...: از ... به تنگ آمد، از ... به ستوه آمد.9. قصف: غرّش؛ أنواء: ج نوء: طوفان، تندباد.10 . هاتور: سومین ماه تقویم قبطی.11 . آجام: ج أجمۀ: بیشه (اینجا استعاره از کشور مصر است)؛ هنت: خوار و زبون گشتی.12 . نفضوا العیونَ من الکري: خواب را از چشمان خود دور کردند.13 . مغانی: ج مغنی: خانه، مسکن.14 . استوصب رأیه: نظر او را درست دانست.15 . أسدي الیه یداً: او را یاري رسانید.16 . مقصود شاعر از قافیه قصیدهاي است که در آن جوانان سرزمین خویش را اندرز داده است.17 . منظور شاعر از زعیم، سعد زغلول (رهبر انقلاب مصر در برابر استعمار انگلیس) است که شاعراو را با عمر مختار در لیبی مقایسه کرده است.18 . الوغَی: آشوب، کارزار.منابعامین مقدسی، ابوالحسن ( 1387 ). ادبیات تطبیقی، تهران: دانشگاه تهران.ابوالحسن امین مقدسی و صابره سیاوشی 29مجموعهمقالات یادي دوباره از بهار ، به کوشش ،« وطندوستی در شعر بهار » .( بزرگ بیگدلی، سعید ( 1387علی حسینپور، تهران: مؤسسۀ تحقیقات و توسعۀ علوم انسانی.بهار، محمدتقی ( 1354 ). دیوان اشعار، تهران: امیرکبیر.بهار پنجاه سال بعد،مجموعه مقالات ،« هماهنگی صورت و معنی در شعر بهار » .( پورنامداریان، تقی ( 1383بزرگداشت پنجاهمین سال درگذشت ملکالشعراي بهار، به کوشش علی میرانصاري، تهران : مؤسسۀتحقیقات و توسعۀ علوم انسانی.الحمصی، نعیم ( 1979 ). الرائد فی الأدب العربی، دمشق: دار المأمون للتراث.الخطیب، حسام ( 1999 ). آداب الأدب المقارن عربیاً و عالمیا،ً دمشق: دارالفکر.زرینکوب، عبدالحسین ( 1382 ). با کاروان حله، تهران: علمی.سپانلو، محمدعلی ( 1374 ). ملکالشعراي بهار، تهران: طرح نو.شفیعی کدکنی، محمدرضا ( 1383 ). ادوار شعر فارسی، تهران: سخن.شوقی، احمد (بیتا). دیوان، بیروت: دارالجیل.عبدالعزیز، احمد ( 2002 ). نظریۀ جدیدة للأدب المقارن، القاهرة: مکتبۀ الانجلو المصریۀ.عظیمی، میلاد ( 1387 ). من زبان وطن خویشم، تهران: سخن.علوش، سعید ( 1987 ). مدارس الأدب المقارن، بیجا: المرکز الثقافی العربی.غنیمی هلال، محمد ( 1987 ). الأدب المقارن، بیروت: دار العودة.نشریۀ ادبیات تطبیقی ،« بررسی مفهوم وطن در اشعار بهار و رصافی » .( محسنینیا، ناصر و فاطمه داشن ( 1388. دانشکدة علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، س 1، ش 1یاحقی، محمدجعفر ( 1374 ). چون سبوي تشنه، تهران: جامی.